من با تو زیر باران نرفته ام اما باران که میبارد دلم برایت تنگ میشود … ,من با تو زیر باران نرفته ام ...ادامه مطلب
من با تو زیر باران نرفته ام اما باران که میبارد دلم برایت تنگ میشود … ,من با تو زیر باران نرفته ام ...ادامه مطلب
دیروز مامانم صدام کرد گفت بیا باماشین منو تا فلان جا برسون. گفتم حال ندارم. برو از آژانس سر کوچه ماشین کرایه کن. اونم هیچی نگفت و رفت. الان بهش می گم مامان گشنمه پاشو غذا درست کن. برگشته می گه حال ندارم برو سرکوچه زیر آفتاب بشین فتوسنتز کن! ,دیروز مامانم صدام کرد گفت بیا باماشین منو تا فلان جا برسون. گفتم حال ندارم. برو از آژانس سر کوچه ماشین کرایه کن. اونم هیچی نگفت و رفت. الان بهش می گم مامان گشنمه پاشو غذا درست کن. برگشته می گه حال ندارم برو سرکوچه زیر آفتاب بشین فتوسنتز کن! ...ادامه مطلب
باز باران بی ترانهباز باران با تمام بی کسیهای شبانهمیخورد بر مرد تنهامیچکد بر فرش خانهباز میآید صدای چک چک غمباز ماتممن به پشت شیشه تنهایی افتادهنمیدانم، نمیفهممکجای قطرههای بی کسی زیباست؟نمیفهمم، چرا مردم نمیفهمندکه آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت میلرزدکجای ذلتش زیباست؟نمیفهممکجای اشک یک باباکه سقفی از گل و آهن به زور چکمه بارانبه روی همسر و پروانههای مردهاش آرام باریدهکجایش بوی عشق و عاشقی دارد؟نمیدانمنمیدانم چرا مردم نمیدانندکه باران عشق تنها نیستصدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاستکجای مرگ ما زیباست؟نمیفهممیاد آرم روز باران رایاد آرم مادرم در کنج باران مُردکودکی ده ساله بودممیدویدم زیر باران، از برای نانمادرم افتادمادرم در کوچههای پست شهر آرام جان میدادفقط من بودم و باران و گلهای خیابان بودنمیدانمکجای این لجن زیباست؟بشنو از من، کودک منپیش چشم مرد فرداکه باران هست زیبا، از برای مردم زیبای بالادستو آن باران که عشق دارد، فقط جاری ست بر عاشقان مستو باران من و تو درد و غم دارد…,باز باران بی ترانه ...ادامه مطلب