به ادامه مطلب بروید...,مدل جدید آرایش عروس محجب 2014 ...ادامه مطلب
من با تو زیر باران نرفته ام اما باران که میبارد دلم برایت تنگ میشود … ,من با تو زیر باران نرفته ام ...ادامه مطلب
من با تو زیر باران نرفته ام اما باران که میبارد دلم برایت تنگ میشود … ,من با تو زیر باران نرفته ام ...ادامه مطلب
همیشـــه نمـــے شود خود را به بـــے خیـــالـــے زد و گفــــت :تنهــــا آمده ام ؛ تنهـــا مـــیروم …یڪــ وقـــت هــایـــے , شایـــد حتـــــے براے ساعتـــے یا دقیــقه اے ؛ڪــم مــی آورے …دل وامانـــده ات یــڪــ نفـــر را مـــــے خواهــدڪـــــﮧ تـــا بینهـــــ ـایـــت عاشقانه دوستـــَش دارے …!!! ,همیشـــه نمـــے شود خود را ...ادامه مطلب
گاهی شایدراه راعوضی بروم ولی هیچگاه بایک عوضی راه نمیروم ,گاهی شایدراه راعوضی بروم ولی هیچگاه بایک عوضی راه نمیروم ...ادامه مطلب
باز باران بی ترانهباز باران با تمام بی کسیهای شبانهمیخورد بر مرد تنهامیچکد بر فرش خانهباز میآید صدای چک چک غمباز ماتممن به پشت شیشه تنهایی افتادهنمیدانم، نمیفهممکجای قطرههای بی کسی زیباست؟نمیفهمم، چرا مردم نمیفهمندکه آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت میلرزدکجای ذلتش زیباست؟نمیفهممکجای اشک یک باباکه سقفی از گل و آهن به زور چکمه بارانبه روی همسر و پروانههای مردهاش آرام باریدهکجایش بوی عشق و عاشقی دارد؟نمیدانمنمیدانم چرا مردم نمیدانندکه باران عشق تنها نیستصدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاستکجای مرگ ما زیباست؟نمیفهممیاد آرم روز باران رایاد آرم مادرم در کنج باران مُردکودکی ده ساله بودممیدویدم زیر باران، از برای نانمادرم افتادمادرم در کوچههای پست شهر آرام جان میدادفقط من بودم و باران و گلهای خیابان بودنمیدانمکجای این لجن زیباست؟بشنو از من، کودک منپیش چشم مرد فرداکه باران هست زیبا، از برای مردم زیبای بالادستو آن باران که عشق دارد، فقط جاری ست بر عاشقان مستو باران من و تو درد و غم دارد…,باز باران بی ترانه ...ادامه مطلب
درود بر رفقايى كه: دعا دارند،ادعا ندارند ،نيايش دارند،نمايش ندارند، حيا دارند،ريا ندارند، رسم دارند،اسم ندارند ,درود بر رفقايى كه: دعا دارند،ادعا ندارند ...ادامه مطلب
زندگی دوختن شادیهاست و به تن کردن پیراهن گلدار امید زندگانی هنر هم نفسی با غم هاست زندگانی هنر هم سفری با رنج است زندگانی هنر سوختن اکنون با روشنی آینده است زندگانی هنر ساختن پنجره بر بیداری است زندگانی یافتن روزنه در تاریکی است زندگانی گاهی آری به همین باریکی در همین نزدیکی است زندگانی هنر بافتن پارچه زیبایی است زندگی دوختن شادیهاست و به تن کردن پیراهن گلدار امید. آری ذهن ما باغچه است ، گـــل در آن باید کاشت ور نکاری گل سرخ علف هرز در آن میروید !!!, زندگی دوختن شادیهاست و به تن کردن پیراهن گلدار امید ...ادامه مطلب
ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودی یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد ! ,ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت ...ادامه مطلب
دغدغه خود را در آغوش بگیر و بخواب هیچ کس آشفتگی ات را شانه نخواهد زد این جمع پر از تنهایی است ,دغدغه خود را در آغوش بگیر ...ادامه مطلب
دغدغه خود را در آغوش بگیر و بخواب هیچ کس آشفتگی ات را شانه نخواهد زد این جمع پر از تنهایی است ,دغدغه خود را در آغوش بگیر ...ادامه مطلب
تمام آن چیزی که دربارهی تو در سرم هست دهها کتاب میشود اما تمام چیزی که در دلم هست فقط دو کلمه است “دوستت دارم” “ویکتور هوگو” ,تمام آن چیزی که دربارهی تو در سرم هست ...ادامه مطلب
ﺗــﻨـﻬـﺎﯾــﮯ را دوست دارﻡ... ﻋـﺎﺩﺕ ﮐـــﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﮐــــﮧ ﺗــﻨـﻬــﺎ ﺑﺎ ﺧــﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷـــﻢ ، ﺩﻭﺳــﺘــﮯ ﻣﯿــﮕـﻔﺖ ﻋـﯿــﺐ ﺗــﻨـﻬـﺎﯾــﮯ ﺍﯾــﻦ ﺍﺳــﺖ ﮐـــﮧ ﻋـﺎﺩﺕ ﻣــﯿـﮑـﻨــﮯ ... ﺧــﻮﺩﺕ ﺗـﺼــﻤـﯿـﻤــﮯ ﻣـﮯ ﮔﯿﺮﮮ ، ﺗــﻨـﻬﺎ ﺑـــﮧ ﺧــﯿـﺎﺑﺎﻥ ﻣــﮯ ﺭﻭﮮ، ﻭ ﺑـــﮧ ﺗــﻨـﻬـﺎﯾــﮯ ﻗـﺪﻡ ﻣﯿﺰﻧـﮯ ... ﭘــﺸـﺖ ﻣــﯿـﺰ ﮐــﺎﻓـﮯ ﺷــﺎﭖ ﺗــﻨـﻬـﺎﯾــﮯ ﻣـﮯ ﻧﺸﯿﻨـﮯ ﻭ ﺁﺩﻣــﻬـﺎ ﺭﺍ ﻧــﮕﺎﻩ ﻣﯿــﮑﻨﮯ ، ﻭﻟــﯽ ﻣــﻦ ﺑـــﮧ ﺧـﺎﻃﺮ ﻫــﻤـﯿــﻦ ﺣـــــــﺲ ﺩﻭﺳـــﺘـﺶ ﺩﺍﺭﻡ ... ﺗــﻨـﻬـﺎ ﮐـــﮧ ﺑﺎﺷـﮯ ﻧﮕﺎﻫـــﺖ ﺩﻗــﯿـﻖ ﺗــﺮ ﻣــﮯ ﺷــﻮﺩ ﻭ ﻣـــﻌـﻨـﺎ ﺩﺍﺭ ؛ﭼــﯿـﺰﻫــﺎﯾــﮯ ﻣـﮯ ﺑﯿﻨﮯ ﮐـــﮧ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧــﻤﮯ ﺑﯿﻨﻨﺪ، ﺩﺭ ﺧــﯿـﺎﺑﺎﻥ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤـــﮧ ﻣﯿــﻔـﻬـﻤـﮯ ﭘﺎﯾــﯿـﺰ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺁﺳــﻤـﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺤـــﮑـﻢ ﺩﺭ ﺁﻏــــﻮﺵ ﮐﺸـــﯿـﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻣــﯿـﺘـﻮﺍﻧــﮯ ﺑﮯ ﺗﻮﺟـــﮧ ﺑـــﮧ ﺍﻃــﺮﺍﻑ، ﺳــﺎﻋﺘﻬــﺎ ﭼـﺸـﻢ ﺑـــﮧ ﺁﺳـــﻤﺎﻥ ﺑــﺪﻭﺯﮮ ﻭ ﺗــﻮﻟﺪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﮔــﺮ ﺑﺎﺷــﮯ ... ﺑــــﺮﺍﮮ ﻫــﻤـﯿـﻦ ﺗــﻨـﻬـﺎﯾـــﮯ ﺭﺍ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺯﯾﺮﺍ ﺗــﻨـﻬـﺎ ﺣﺴــﮯ ﺍﺳـﺖ ﮐـــﮧ ﺑــــﮧﻣــﻦ ﻓــﺮﺻـﺖ ﻣـــﯽ ﺩﻫــﺪ ﺧـــﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷـــﻢ.... ﺑﺎ ﺧـــﻮﺩﻡ ﮐـــﮧ ﺗــﻌـﺎﺭﻑ ﻧــﺪﺍﺭﻡ ! ﻣﺪﺕ ﻫﺎﺳﺖ ﺑــــﮧ ﺗــﻨـﻬـﺎﯾــﮯ ﻋـﺎﺩﺕ ﮐـــﺮﺩﻩ ﺍﻡ ...... ,ﺗــﻨـﻬـﺎﯾــﮯ را دوست دارﻡ... ...ادامه مطلب
در روز هایی که دلم شکسته بود یاد حرف های پدر ژپتو به پینوکیو افتادم که می گفت: «پینوکیو!چوبی بمان!آدم ها سنگی اند دنیایشان قشنگ نیست.»,در روز هایی که دلم شکسته بود ...ادامه مطلب
کوچه ها را بلد شدم رنگهای چراغ راهنما جدول ضرب دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم اما گاهی میان آدمها گم میشوم آدم ها را بلد نیستم…! ,کوچه ها را بلد شدم ...ادامه مطلب