ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت

ساخت وبلاگ
ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت
یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت

ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد
از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد

ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودی
یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی

ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد
مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد

ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود
یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود

ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد
یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !
im looking your hands چشمان تو چون تغییر مداوم ماده
تنہا تنہا تنہا... ...
ما را در سایت تنہا تنہا تنہا... دنبال می کنید

برچسب : ای کاش احساسم گلی می بود , میریخت عطرش را به دامانت, نویسنده : نگار amol1 بازدید : 291 تاريخ : پنجشنبه 19 دی 1392 ساعت: 4:32