ای کاش احساسم گلی می بود
، میریخت عطرش را به دامانت
یا مثل یک پروانه پر
میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت
ای کاش احساسم کبوتر بود ،
بر بام قلبت آشیان میکرد
از دست تو یک دانه
برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد
ای کاش احساسم درختی بود ،
تو در پناه سایه اش بودی
یا مثل شمعی در شبت
میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی
ای کاش احساسم صدایی داشت
، از حال و روزش با تو دم میزد
مثل هزاران دانه برفی ،
سرما به جان دشت غم میزد
ای کاش احساسم هویدا بود ،
در بستر قلبم نمی آسود
یا در سیاهی دو چشمانم
، خاموش نمیگشت و نمی آلود
ای کاش احساسم قلم میگشت ،
تا در نهایت جمله ای میشد
یعنی که “دوستت دارم”ی
میگشت ، تا معنی احساس من میشد !
تنہا تنہا تنہا... ...
ما را در سایت تنہا تنہا تنہا... دنبال می کنید
برچسب : ای کاش احساسم گلی می بود , میریخت عطرش را به دامانت, نویسنده : نگار amol1 بازدید : 291 تاريخ : پنجشنبه 19 دی 1392 ساعت: 4:32